تاريخ : سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, | 4:21 PM | نویسنده : بريالي محمدي

مليت ها( Nationalities )

در فراه مليت هاي پشتون، تاجك، بلوچ و فارس زنده گي مي كنند كه در مركز، بكوا، بالابلوك، خاكسفيد پشترود گلستان اكثريت را مي سازند، اما در ولسوالي هاي ديگر نيز به پيمانه هاي مختلف زيست دارند. در ميان پشتون ها اقوام نورزايي، باركزايي، اسحاق زايي، عليزايي، اچك زايي و اليكوزايي زندگي دارند. نوزايي ها كلانترين قوم مليت پشتون در فراه را مي سازند كه بيش از 50 در صد پشتون ها را تشكيل مي دهند.

گزارش بيشتر در اين رابطه بزودي افزوده خواهد شد.

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, | 4:15 PM | نویسنده : بريالي محمدي

تعليم و تربيه(معارف) Education

در فراه 25140 دختر مكتب مي روند و با 1197 معلم تدريس مي گردند. اما امروز مكاتب زيادي در اثر نا امني ها در فراه مسدود شده، مخصوصاً دختران در بعضي از ولسوالي ها چون بكواه، بالابلوك، پشترود، خاكسفيد، گلستان و پرچمن به مكتب رفته نمي توانند و بخشي از مكاتب تا حال فاقد تعمير اند.

گزارش مفصلي در اين زمينه ارائه خواهد شد.

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, | 4:8 PM | نویسنده : بريالي محمدي

حرفه و پيشه:     Job & working activites

بخش اعظم باشندگان فراهي را زحمتكشان تشكيل مي دهند كه اكثر به كار زراعت و مالداري اشتغال دارند. بيش از 40 در صد جوانان فراهي در ايران ماندند كه با بيكاري مفرطي كه تا حالا در اين ولايت حاكم است، دوباره برنگشته اند. كارگران فراهي در كرمان، يزد، بندرعباس و مشهد زندگي مي كنند.در كوره هاي خشت زني، كارهاي ساختماني، كار در مزارع و باغها، خريد وفروش به شكل دوره گردي مصروف اند، شب و روز با تهديد و تحقير به سر مي برند، و نيروي كارشان را بسيار ارزان به فروش مي رسانند. فرزندان بيشتر اين آواره گان با لهجه كامل ايراني صحبت مي كنند و از اينكه افغانستان را نديده در رنج اند و از برخورد هاي ايراني ها به شدت نفرت دادند.

شهر فراه كه كوچك وتوسعه نيافته، 90 درصد مردم در دهات در خانه هاي پخسه اي و با افكار روستايي زندگي كرده، اكثر دهقانان بي زمين در ايران به سر مي برند و دهقانان ميانه به اثر خشكسالي هاي ممتد قادر نيستند به كشت و كار لازم بپردازند، لذا عوض كشت غله به زرع سبزيجات، مخصوصاً بادرنگ، مي پردازند، بخصوص بعد از برگشت مهاجران از ايران با زرع زير پلاستيك آشنايي پيدا كردند و امروز فراه را مي توان يكي از ولايات مهم توليد سبزيجات ناميد.

دهقانان مرفه علاوه بر اين كه خود بر زمين هاي شان كار مي كنند، بخشي از دهقانان ميانه را نيز به دهقاني مي گيرند.

دهقانان مرفه و مالكان با استفاده از آب واتر پمپ به كشت مي پردازند. اما چون تيل و پرزه واتر پمپ فوق العاده قيمت اند، لذا بيشتر مالكان تمايلي به زرع و كشت غله در فراه( مخصوصا در ولسوالي هاي پائين چون پشترود، مركز فراه، قلعه كاه و جوين كه آب دريا به زودي به آنها نمي رسند) رونق چنداني نداشته و با اينكه فراه از وسيعترين ولايات كشور است، اما مردم قادر به توليد غله در حد مصرف ولايت نشده بيشتر از آرد  وارداتي پاكستان، ايران و تركمنستان استفاده مي كنند و در مجموع قيمت آرد در بازار هاي فراه مثل ساير بازارهاي كشور پائين مي باشد.

در فراه قومندان جهادي قوي با توجه به مناسبات عميق قومي كه قادر به چپاول مردم باشند،، نسبت به جاهاي ديگر كشور كمتر وجود دارد. كساني كه به عنوان تاجران سرمايه گذار در فراه فعال اند، بيشتر افرادي اند كه با انجام كارهاي خاصي در ايران به اين پول ها دست يافته، قشر خورده مالكان مرفه در ميان تاجران و سرمايه گذاران اكثريت را مي سازند. اما بيش از 95 در صد ساكنان فراه در حد زحمتشان زندگي دارند و ضرورت تغيير زندگي را با جديت احساس مي كنند.

كارگران ساختماني بيشترين بخش كارگران را در فراه مي سازند. كارگران زراعتي كه بر تراكتور، واتر پمپ، ماشين هاي درو و ميده كار مي كنند، نسبت كارگران توليدي چشمگير تراند، اما كارگراني كه بر ماشين هاي سركسازي، در كارخانه هاي يخ سازي و غيره كار مي كنند بسيار اندك مي باشند. گراف اهل كسبه( نجار، آهنگر، مسگر.... ) نسبت به گذشته كمتر شده و چون كالاهاي ايراني با حجم كلان وارد فراه مي گردد، اين اهل كسبه را ضربه زده، مجبور ساخته كه به ايران بروند. اما گراف قصابان، سلمانان، مستريها.... به اثر رشد نسبي شهر بيشتر شده و در بسياري از قريه هاي كلان، بازارهاي كوچكي ساخته شده است.

بيكفايتي حاكمان فاسد فراه باعث شده تا در اين ولايت تغييرات مهمي به نظر نرسد، چند جاده اي كه در آن پخته شده،، كمتر شباهتي به يك پخته كاري معياري داردند. به باغ كافي، باغپل و باغ نو كه در گذشته ها سبز و خرم بوده اند و مردم در آن ميله ها بر پا مي كردند، در اين سالها توجهي نشده و مردم از محل هاي تفريحي محروم ماندند.    با اين نگاه كوتاه كوتاه دفتر معرفي و معلومات را در مورد فراه مي بنديم و در مقالات بعدي با معلومات بيشتر در خدمت تان خواهيم بود.

سپاس

منبع: مجله فراه

مسئول: داد نوراني

 

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, | 4:3 PM | نویسنده : بريالي محمدي

برخي بناهاي تاريخي و قديمي ترين شهر فراه

بيشتر بخش هاي جنوب فراه در تاريخ سيستان جزئي از سيستان قديم به حساب مي آيد و بخشي از آن كه به سبزوار(شيندند) چسپيده، بخشي از خراسان كهن شمرده شده است. نام جاهاي خاص و تاريخي در فراه چون تخت رستم، قلعه كك كهزاد، شهر اسفنديار و غيره، نشان مي دهند كه هنوز مهر سيستان قديم از فراه زدوده نشده است و شاهدي بر سيستان بودن آن است. اسكندر مقدوني نيز در 250 قبل از ميلاد از فراه عبور كرده و به سلسله ساختن حصارهاي سكندري در جوين فراه اسكندريه به نام "پروفتازي" ساخته و در تاريخ ثبت شده و نشان مي دهد كه در گذشته جوين پر از آب و پوشيده از مرغزار بوده است. يكي از خط هاي تهاجمي لشكريان چنگيزي به سوي ايران نيز از جوين گذشته كه بر علماي مشهور جويني جفا هاي بسياري روا داشته بودند.

ياقوت حموي 200 سال بعد از ابن حوقل در اثر معروفش معجم البلدان، بازهم فراه را با 60 قريه اش تاييد مي كند و آن را شهر بزرگ در نواحي زرنج مي داند و معلوم مي شود كه در اين مدت قريه هاي بزرگ شده ، اما جديداً احداث نشده اند. (فريه) سياح قرن 19 كه در 1848 از فراه ديدن نموده، خرابه هاي جنوب رودخانه را در دره اي كه از سه قسمت ميان كوه تشكيل شده و به گمان اغلب دهانه كوه سفيدك كه در ميان شور آباد و سلطان امير موقعيت دارد را قديميترين شهر فراه مي داند كه به نظر او مدتها قبل از عبور اسكندر در اين جا بنا شده است و امروز فقط داغ سپيدي در اين دهانه از آن به جا مانده است.

برخي ها به اين باور اند كه قديمي ترين شهر فراه، شهر كهنه پشت رود است كه امروز از آن تپه خاك خندقي به جا مانده است و زارعان مجاور، از اين تپه خاك كشي مي كنند و خندق آن نيز در حال پر شدن و نابودي است. اما عده اي قديمي ترين شهر فراه، (شهر كهنه) معروف به شهر فريدون را مي دانند. اين شهر كه تا كنون برج و باره هاي نيمه فروريخته اش در كنار شهر كنوني خود نمايي مي كند، نشان مي دهد كه سلاطين مستبد گذشته بر برده هاي فراهي چه ستمي روا داشته و از خون و عرق شان چه قلعه اي بنا نهاده كه در عهد تيموري و صفوي بنام قلعه داوري( بي آنكه چرا داوري ناميده شده) ياد شده و احمد شاه دراني دوران كودكي اش را در آن گذرانده است.

عده اي به اين باور اند كه اين قلعه( مساحت درون قلعه به 500 جريب زمين مي رسد) در عصر فريدون و به امر فريدون پادشاه پيشدادي آرياناي باستان بنا گرديده و به اين خاطر به نام شهر فريدون ياد مي كنند و نام فراه را ماخوذ از نام فريدون مي دانند. اما هيچ توضيح تاريخي در اين مورد ديده نشده و اساساً تاريخ بناي شهر كهنه در جايي ذكر نشده است، اما از رويي پابر جا بودن قلعه نمي توان آنرا به زمان پيشداديان نسبت داد. اين قلعه در 120 سال گذشته مركز فراه بوده و از سالهاي نزديك، نشانه هاي خانه ها و زند گي در آن به چشم مي خورد كه بيانگر چند بار آبادي در سالهاي متفاوت مي باشد.بعد از اينكه حاكم عبدالصمد خان در 1318 حاكم اعلي فراه شد و باغپل ر ا در چهار كيلومتري شهر در دريا ساخت، آب خندق هاي درون شهر كهنه را با جوي كلاني به نام ( زهكش) به اين باغ برد و در دو ضلع غربي و شرقي آن دو سوراخ كلان حفر كرد كه به مرور زمان با انتقال خاك از چهار كنج جنوب شرقي آن تا نيمه ويران و بر آن تعميري آباد گرديد كه تا هنوز به شكل نيمه ويرانه ايستاده است.

در زمان تيموريان، فراه جزئي از هرات بود، جنگ خونين ميان ايراني ها و هوتكي ها در منطقه نوده فراه رخ داد و لشكر ايوب خاي كه از هرات به قصد جنگ با انگليس ها به سوي قندهار حركت مي كرد نيز از فراه گذشت و فراهي ها بخشي از لشكريان اين سردار را در جنگ ميوند مي ساختند. در اين عبور كه رقابت هاي فيودالي در اين منطقه به اوج خود رسيده بود، به اشاره محمد عمر خان، كهندل خان مديزايي  توسط سردار ايوب خان به قتل رسيد. با اينكه فراه در زمان احمد شاه و شاهان بعد از او تشكيلات اداري خاص و تسلط نايب الحكومه قندهار قرار داشت و حكومت اعلي ناميده مي شد و بعد در آخر صدارت داوود به ولايت مستقلي مبدل شد.

نيمروز نيز يكي از ولسوالي هاي فراه بود كه بعد به ولايت مستقلي با مركزيت زرنج مبدل گشت.

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, | 4:1 PM | نویسنده : بريالي محمدي

فراداتا

(فراداتا‍‍‍‍)؛ مهمترين منبع حيات فراهيان

فراداتا كه امروز فراهرود ناميده مي شود، قديمي ترين اصطلاحي است كه بر اين رود خانه گذاشته شده است، زيرا بدون امواج خروشان اين دريا زندگي و انسان هرگز به سراغ اين وادي نمي آمد. پس زندگي فراهيان مديون اين درياست كه از سياه كوه سرچشمه مي گيرد. و بعد از 320 كيلومتر به هامون صابري مي ريزد.

فراهيان مثل تمام انسانهاي روي زمين دوران كمون و برده گي را در كرانه هاي اين رود خانه گذرانده اند و با گذر از جامعه تيپك فيودالي،اينك پا به پاي امواج خروشان اين دريا قدم بر مناسبات تازه سرمايه داري گذاشته است. اگر تكنالوژي اين دوران طوريكه بر ساير بخشها اثر گذاشته، براي بيش از نيمي آب اين دريا كه همه ساله به هدر مي رود نيز ظرف مهار كننده اي مي آفريد، مطمئناً كه زنده گي فراداتايي ها امروز رنگ و بوي ديگري مي داشت.

فراهي ها در ابتدا به دو طرف اين رودخانه در جاهايي متمكن شدند كه به آب آن دسترسي داشتند، زيرا زراعت، مالداري و توام با آن ابزار ساز ي كه اولين تقسيم هاي كار ميان انسانها بود، فقط با دسترسي به آب فراداتا ممكن بود.اما چون فراهرود در بعضي ماهاي سال يا خشكيده و يا در بعضي از سالها هيچ آب نمي آورد، آرام،آرام فراه نشينان حفر كاريز را آموختند و به اين صورت هر چه اين حفر گسترده تر ميشد،زمين هاي بيشتري زير كشت گندم و جو مي رفت و بستگي برخي از مردم نسبت به فراداتا كاسته مي شد.

بعدها كه ابزار كار مقداري رشد كرد و افراد ماهر براي حفر كاريز ها بيشتر شد، نه تنها مناطقي كه دسترسي به آب دريا نداشتند كه مناطقي با آب دريا دار نيز دست به حفر كاريز زدند تا به اين صورت در طول سال براي كشت غله و آبياري باغات آب هميشگي داشته باشند.

سيستان گذشته كه چهار دريا(هلمند،خاشرود،فراهرود و هاروت)در آن جريان داشتند، چنان پر غله و ميوه بود كه ماليه آن به دربار خليفه، نسبت به خراسان،خوارزم و ايران بيشتر بود. به اين خاطر كاريز در كنار امواج خروشان فراهرود، موهبتي ديگري بود كه مي توانست در خشكسالي ها و يا در طول سال كه دريا مي خشكيد، مشكل آب زارعان فراهي را رفع نمايد.

حفركاريز باعث شد تا آرام،آرام مناطقي چون بكواه و برخي از مناطق ديگري كه بر آب فراهرود و هاروت آباد نبودند، با آب كاريز سبز شوند و به اين صورت كاريز يكي از عوامل گسترش فراه به حساب آمد. اما پيشرفت تكنولوژي نه تنها ظرف ذخيره اي براي فراداتا ايجاد نكرد كه با ورود واتر پمپ و بعد دستگاه برمه چاه و كشيدن آب از اعماق زمين،آرام آرام به خشك كردن كاريز ها شروع كردند و به اين صورت زند گي زراعتي بيشتر به ابزار آهني و ماشين وابسته شد. اما با تمام اين تحولات اهميت حياتي فراهرود، كاهش نيافت و تا هنوز در اكثر قراء  و قصبات فراه در ماه هاي عقرب و قوس، همه دست به دعا و رو به استثقا اند كه اري ببارد تا اين رودخانه بوي حيات و زنده گي فراه نشينان ارزاني كند.

فراه كه بيش از يك ميليون جريب زمين آماده كشت و بيش از پنجاه ميليون جريب زميني كه با بودن آب آماده كشت مي شود، در اختيار دارد، سرزمين زارعان است كه دهقانان با بيل و گاو آهن روح زندگي را بر مردم اين سرزمين عنايت مي دارند و با نهر هاي بومي و قديمي چون جوي فراهرود، جوي سياه جنگل، جوي شيوان، جوي كنسك، سپينه وله،جوي خاكسفيد، جوي مساو،جوي پنج جفت گاو، جوي روكن، جوي رج، جوي بشتو، جوي غلامان، جوي ريگي، جوي يزده، دونهر دارآباد، جوي نوده، جوي تيوسك، جوي كوكبالا، جوي شيخ، جوي كوكشيب، جوي تجگ و دهها جوي خورد و بزرگ ديگر كه هر سال با بيل و عرق دهقانان كار مي شوند، نقش اصلي آبياري اين ولايت را به دوش مي كشند و طراوت حيات به آن مي بخشد.

به اين خاطر اهميت فراداتا، اعتبار امواج خروشان او، ارزش فراه بودن فقط در دستان پر آبله و پاهاي تركيده و پر پينه دهقانان زحمتكش و شرافتمند اين سرزمين گره خورده است كه فقط با اين ارزش مي توان اين سرزمين و باشنده گان آن را تعريف و تشريح كرد.

منبع: مجله فراه 

مسئول: داد نوراني

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, | 3:46 PM | نویسنده : بريالي محمدي

شناسنامه جغرافيايي فراه

فراه با مساحت  332 49 كيلومتر مربع ولايتي است كه در غرب افغانستان كه با ايران همسرحد مي باشد. يكي از ولايات پر نفوس افغانستان بوده كه از شمال به هرات، از شمال شرق به غور، از جنوب به نيمروز، از جنوب شرق به هلمند و از غرب با ايران 262 كيلومتر هم سرحد است.

فراه از سطح بحر 757 متر ارتقاع دارد. اقليم آن نيمه صحرايي بوده كه تابستان گرم و زمستان خشك دارد. اقليم فراه در طول سال، ميان منفي 5 و مثبت 45 درجه سانتي گريد در نوسان مي باشد.

اراضي آن از شرق به غرب، از دامنه گسترده سياه كوه به سوي دشت هايي كه تا مرز ايران پراكنده مي شود، اما زلزله خيز نيست.

پائين ترين سطح زمين فراه در هامون صابري و جهيل سيستان از سطح بحر 470 متر ارتفاع دارد و بعد از گود زره در جنوب نيمروز، پائين ترين سطح كشور مان را نشان مي دهد. اما ولسوالي پرچمن در شمال شرق فراه كه دورترين ولسوالي از مركز فراه محسوب مي شود، از سطح بحر 3098 متر ارتفاع دارد و نشان مي دهد كه فراه در شرق اقليم سرد و هر چه به غرب مي رود گرمتر مي شود. فراه شرقاً و غرباً فاصله كلاني را مي سازد كه از پرچمن تا مرز ايران 511 كيلومتر فاصله را نشان مي دهد.

فراه را شمال هاي گرم تموزي و سياه بادهاي سرد زمستاني در خود مي پيچد. جز ولسوالي هاي گلستان و پرچمن كه اقليم سرد تري دارند، اين دو شَمال تمام نقاط اين ولايت را در طول سال آزار مي دهند. شَمال هاي گرم تموزي كه از دامنه هاي كوه اناردره برمي خيزند، به عرض حدود 80 كيلومتر، در مسير دشت بابوس به سوي دشت محمد آباد و درزك و بادك تا ولسوالي جوين در شرق جهيل سيستان كشيده مي شود كه اكثر با ريگ روان و توفان هاي شني مي باشند.ريگ روان در بعضي نقاط اين مسير تپه هاي بزرگي را مي سازد و گاه مركز ولسوالي جوين را زير ريگ فرو برده و حاصلات آن را از بيخ و بن مي كشد.

ولسوالي جوين با عبور از دشت دغال دختر در گود وسيعي قرار دارد و چون حد فاصل ميان اين گود و جهيل سيستان را "پت جوين" مي سازد، لذا گاهگاهي ريگ هاي روان قادر به عبور از پت جوين نشده، درمركز دهات اين ولسوالي چنان نشست مي كنند كه زندگي را در آن ناممكن مي سازند.

بيشتر بخش هاي جنوب فراه در تاريخ سيستان جزئي از سيستان قديم به حساب مي آيد و بخشي از آن كه به سبزوار(شيندند) چسپيده، بخشي از خراسان كهن شمرده شده است. نام جاهاي خاص و تاريخي در فراه چون تخت رستم، قلعه كك كهزاد، شهر اسفنديار و غيره، نشان مي دهند كه هنوز مهر سيستان قديم از فراه زدوده نشده است و شاهدي بر سيستان بودن آن است. اسكندر مقدوني نيز در 250 قبل از ميلاد از فراه عبور كرده و به سلسله ساختن حصارهاي سكندري در جوين فراه اسكندريه به نام "پروفتازي" ساخته و در تاريخ ثبت شده و نشان مي دهد كه در گذشته جوين پر از آب و پوشيده از مرغزار بوده است. يكي از خط هاي تهاجمي لشكريان چنگيزي به سوي ايران نيز از جوين گذشته كه بر علماي مشهور جويني جفا هاي بسياري روا داشته بودند.

اين حوقل جغرافي مي نويس مشهور عرب در اواسط قرن چهارم هجري، شهر فراه را جلگه پهناوري تصوير مي كند كه خانه هايش گلي و مشتمل بر 60 روستاست كه صاحب باغ ها و كشتزارهاي فراوان است. ميوه فراوان، مخصوصا خرماي زيادي دارد. گرچه امروز فراه باغ هاي منظم خرما ندارد، اما اگر از فرق بامي به خانه هاي مركز فراه نگاه شود، حداقل 400 درخت خرما رامي توان شمرد و هوتلي بنام ( هوتل خرما) در (شابازار) فراه وجود دارد كه در مقابل آن درخت خرمايي سبز است و در موقع حاصلدهي خوشه هاي زرد و بزرگ از گريبان آن به پائين آويزان ميباشد كه تاييديست بر آنجه ابن حوقل در باره آن نوشته است. درختان خرما در بسياري از قراء فراه به صورت پراكنده، ديده مي شود، اما جزئي از باغداري امروزه فراهيان به حساب نمي آيد، بيشتر خود رو و زينتي مي باشند.

ياقوت حموي 200 سال بعد از ابن حوقل در اثر معروفش معجم البلدان، بازهم فراه را با 60 قريه اش تاييد مي كند

كوه هاي فراه از شرق به غرب از سياه كوه به سوي مرز ايران كشيده شده كه هر چه به غرب كشانده ميشوند به همان اندازه، از ارتفاع آن كاسته ميشود و در مرز با ايران به كوه هاي بچه هايي كه شبيه تپه زار اند، منتهي مي گردند و موازي با آن ميان كوه ها فاصله ايجاد شده دشت هاي كلاني را مي سازند. از دامنه هاي سياه كوه در شرق و غرب دو درياي فراهرود با طول 332 كيلومتر (از فاصله سه كيلومتري شهر فراه مي گذرد) و هاروت رود به طول 350 كيلومتر از غرب به شرق كشيده مي شود و هر دو به هامون صابري در مرز ايران مي ريزند. كوه هاي خاكسفيد، بيپچه، چكاو، لور كوه، سياه جنگل، انار دره، قلعه كاه، آتشخانه، كوپال، جوريز، تكه، مرده ها، غوچ، كلنك زده، كرجي، بشتو و خير آباد از كوه هايي به نام فراه مي باشند.

دشت هاي بابوس، محمد آباد، خسپاس، دغال دختر، پت جوين، خوله كفتري، بكوا، و دهها دشت خورد وبزرگ ديگر كه اكثر آنها نام محلي دارند، جنوب و غرب فراه را مي سازند. اكثر اين دشت ها خاكي و شني بوده، آماده كشت و زراعت بوده، در صورتي كه آبهاي فراه مهار گردند، زمين هاي قابل زرع آن براي نيمي از بيكاران كشور زمينه كار را ميسر مي سازند.

فراه كه بيشتر از آبهاي فراهرود و هاروت جهت كشت و زراعت استفاده مي كنند، اكثر آب هاي زير زميني آن شيرين مي باشند.

استفاده از كاريز و واتر پمپ براي زراعت در فراه بسيار معمول مي باشد. بيش از يك هزار نخ كاريز در فراه وجود دارد و با اينكه استفاده از واتر پمپ و خشكاندن آبهاي زير زميني بسياري از اين كاريز ها را خشكانده اما باز هم كاريزهاي زيادي در سرتاسر فراه فعال مي باشند. مردم عموماً آب نوشيدني را از چاه مي كشند و به صورت غير صحي مورد استفاده قرار مي دهند و در شهر فراه نيز سيستم آب صحي وجود ندارد.

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, | 3:43 PM | نویسنده : بريالي محمدي

  وجه تسميه فراه!

درباره وجه تسميه نام فراه اختلاف نظر وجود دارد. قديميترين منبعي كه در آن از اين سرزمين ياد شده است، كتاب اوستاست كه حدود 650 قبل از ميلاد، در زمان زردشت(پيغمبر آريايي) تدوين يافته و در آن كلمه اي بصورت " فراداتا" به رودخانه اي اتلاق شده كه از ميان اين منطقه مي گذرد و ما آنرا فراهرود مي ناميم.

عده كلمه فراه را با كلمات فر و فرخ همريشه دانسته كه شكوه و جلال معني مي دهد. اما احمد علي كهزادي مؤرخ شهير كشور در مقالات افغانستان در پرتو تاريخ مي نويسد كه (فراداتا) نام اوستايي فراه رود مركب از تركيب (فرا- و - داتا) است كه اولي فر و شكوه و دومي داد و عدل معني مي دهد و اشاره اي به آبادي و سرسبزي است كه بخاطر آبهاي خروشان فراهرود نصيب اين منطقه شده بود و علاوتاً نشان مي دهد كه فراه در 650 قبل از ميلاد سرسبز و آبادان بوده است. شرح پور داوود بر اوستا (فراداتا) را وادي مي داند كه حال به فراه شهرت دارد و اسم شهر فراه را ماخوذ از نام اين رودخانه مي شناسد.

عزيز خواننده در اين مورد معلومات بيشتري برايتان آماده خواهد شد.

 

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : چهار شنبه 22 آذر 1386برچسب:, | 11:50 PM | نویسنده : بريالي محمدي

 بنام صاحب افلاک و نجوم             آن ذات اقدس بی چن و چون

انسان هستىم یا نه؟؟؟

ای انسانهایی که بر روی کره خاکی و علی الخصوص در افغانستان زنده گی می کنید!

-آیا واقعاً از حقوق خود بهره مند هستید؟

- آیا حقوقی را که خدای عزوجل برایتان عنایت فرموده از آن مستفید هستید؟

- آیا واقعاً از نعمات ایزد یکتا که حق مسلم شما است به وجه احسن استفاده کرده می توانید؟

- آیا از زنده گی کردنی که حق طبیعی شما است بهره مندید؟ یا اینکه فقط و فقط کوشش می کنید که زنده بمانید و بس؟

- آیا از ظلم ظالمین و وطن فروشانی که به قیمت خون تان خود را به ثروت و قدرت رسانده اند و میرسانند در امان هستید؟

- آیا از دزدانی که در روز روشن و در انظار عامه و پیشروی چشم تان مال شما را به تاراج می برند در عذاب نیستید؟

دزدی این وطن فروشان و خائنین که از دزدی آن دزدانی که در شب و پنهانی دزدی میکنند بدتر و فجیع تر است. سخت تر و دردناکتر از این چیست که زیر چشمانت به مال و فرزند و ناموست تجاوز کند و تو با خونسردی نشسته ای و تماشا می کنی؟!

-آیا درجه اشرف مخلوقاتی که خداوند جلت عظمت برایت اعطا فرموده توانسته ای واقعاً آنرا حفظ کنی؟

- آیا کارهای فجیعی که امروزه با انسانهای زیر دست و مستضعف صورت می گیرد با حیوان صورت می گیرد؟

اگر حیوانی ذبح می شود و از گوشت و پوست و جوارحش استفاده می شود که به طریقه شرعی حلال است و اجازه داریم اما غیر طریقه شرعی درست نیست.

در حالیکه امروزه یک انسان و همان اشرف مخلوقات به طرز بسیار فجیعی گردن زده می شود، دو نیم می شود و تکه تکه می شود آن هم به اشکال مختلف که آدم شاخ در می آورد و مو بالای بدن انسان سیخ می شود.

اگر حیوانی باری را حمل می کند که وظیفه آن است اما انسان اجازه ندارد که بیش از حد توان حیوان بر وی باری را حمل کند.

اما امروزه انسان ها و اطفال کوچکی را می بینیم که چند برابر بیشتر از توانشان از مجبوریت، ظلم و اجبار باری را حمل می کنند که در شان یک انسان نیست.

و اما این انسان ها از طرف خائنین داخلی و خارجی به چنان اهدافی استفاده شده اند و استفاده می شوند که باور کردنی نیست که از آن جمله می توان گفت:

-تکه تکه کردن اعضای بدن انسان و فروختن آن و یا همان تجارت اعضای بدن انسان

- بریدن گوش و بینی و زبان

- بریدن دست و پاه

- بستن مواد منفجره به یک انسان و انتحار کردن آن

و غیره وغیره جنایت های ضد بشری که هیچ قابل تفکر نیست و چنین کارهایی با حیوانی هم صورت نگرفته است.

 برای ادامه مقاله به ادامه مطلب در ذیل مراجعه کنید.

 

 

 

 

 

  

 

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

ادامه مطلب
صفحه قبل 1 ... 18 19 20 21 22 ... 23 صفحه بعد

  • دانلود فیلم
  • قالب وبلاگ
  • سوسا وب تولز - ابزار رایگان وبلاگ